هر چند تا به امروز هیچ اثر سینمایی که به صورت مشخص به ماجرای عاشورای حسینی بپردازد، ساخته نشده است. بخشی از این هم به حساسیت و اهمیت فوقالعاده عاشورا باز میگردد و این که اگر قرار است در این زمینه فیلمی یا مجموعهای ساخته شود، باید به اثری قابل توجه بینجامد.
در این سالها یکی دو فیلمساز آمادگی خود را برای ساخت فیلمی درباره امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا اعلام کردهاند ولی هنوز اقدامی در این زمینه صورت نگرفته. جدای از اینها، سینمای ایران ارجاعاتی به ماجرای عاشورا داده است که چند مجموعه شاخص آن در اینجا مورد بررسی قرار گرفته است.
اولین تجربه جدی
در شرایطی که در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، سینمای ایران هنوز به جایگاه تثبیت شدهای نرسیده بود، «سفیر» به عنوان یک تولید عظیم مذهبی مقابل دوربین رفت؛ فیلمی که بعدها از آن به عنوان نخستین پروژه بلند پروازانه سینمای پس از انقلاب یاد شد.
«سفیر» به عنوان محصول سمعی و بصری سپاه پاسداران با گروهی حرفهای مقابل دوربین رفت. فرامرز قریبیان، جلال پیشوائیان و عزتالله مقبلی نقشهای اصلی را بازی کردند و نعمت حقیقی و جمشید الوندی فیلمبرداری فیلم را برعهده گرفتند.
فریبرز صالح کارگردان سفیر، از کارگردانان قدیمی تلویزیون بود که به عنوان اولین تجربه بلند سینماییاش، این فیلم را مقابل دوربین برده بود. «سفیر» به ماجرای قیسابن مسهر از یاران وفادار امام حسین(ع) میپرداخت.
قیس به عنوان نماینده امام حسین(ع) با پیامی برای مردم کوفه به سوی این شهر میشود. در طول راه، اتفاقاتی برای قیس میافتد و در نهایت به وسیله سربازان ابنزیاد والی کوفه دستگیر شده زندانی میشود. قیسابنمسهر در زندان، زندانیان را میشوراند و به همین خاطر او را به زندان شهر کوفه منتقل میکنند.
ابنزیاد به پیشنهاد یکی از مشاورانش، از قیس میخواهد که در یک سخنرانی به مردم اعلام کند که امام قصد بیعت با یزید را دارد. در روز موعود، اما قیس علیه یزید سخن میگوید و ابنزیاد هم پس از سرکوب مردم، قیس را از بالای یک ساختمان بلند به پایین انداخته و او را به شهادت میرساند.
«سفیر» به عنوان یکی از اولین تجربههای مهم سینمای ایران در پرداختن به تاریخ اسلام و یکی از ماجراهای منتهی به عاشورای حسینی، واجد ویژگیهایی بود که میتواند به تداوم تولید چنین فیلمهایی بینجامد.
هر چند دشواریهای تولید چنین آثاری باعث شد تا تجربه «سفیر» تداومی نداشته باشد. با توجه به شرایط آن روز سینمای ایران، اولین ساخته فریبرز صالح را میتوان اثری حرفهای و آبرومند دانست.
«سفیر» فیلمی کاملاً قصهگو بود که به نظر میرسید، سازندگاش در روایت داستانی دینی، به نمونههای سینمای کلاسیک نظر داشتهاند. «سفیر» اکران موفقی داشت و بعدها بارها در مناسبتهای مذهبی از تلویزیون پخش و با استقبال بینندگان مواجه شد.
تداوم فرهنگ عاشورا در دفاع مقدس
یکی از مهمترین جلوههای ماجرای عاشورا در سینمای ایران را باید در آثار دفاع مقدس سراغ گرفت. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دفع سلحشورانه رزمندگان، با نوعی تداعی عاشورای حسینی همراه بود؛ چیزی که کاملاً در دل فرهنگ جبهه تنیده شده و طبیعی بود که در آثار سینمایی نیز انعکاس یابد.
در این زمینه میتوان به دو نمونه شاخص اشاره کرد؛ فیلمهای «پرواز در شب» و «مهاجر». رسول ملاقلیپور در «پرواز در شب» برای اولین بار در سینمای ایران، فیلمی را مقابل دوربین برد که نه از روی آثار جنگی خارجی، که براساس حال و هوای حاکم بر جبههها شکل گرفته بود. «پرواز در شب» به عنوان اولین تجربه واقعگرایانه سینمای ایران از جنگ تحمیلی، کوشید تا به تداعی ماجرای عاشورا نیز بپردازد.
ملاقلیپور در دل روایت داستان مقاومت نیروهای ایرانی به فرماندهی مهدی نریمان، اشاراتی به ماجرای عاشورا نیز داشت. چنانکه تشنه لبی رزمندگان ایرانی را به شهادت نیروهای امام حسین با لب تشنه پیوند داد و موفق شد این نکته را عینیت ببخشد: این که حماسه دفاع مقدس حاصل تداوم فرهنگ عاشورا است.
چنین رویکردی را ابراهیم حاتمیکیا در فصل پایانی «مهاجر» به کار گرفت. «مهاجر» نیز مانند «پرواز در شب» کاملاً مبتنیبر اتفاقات واقعی پشت خاکریزها شکل گرفته و حاصل تجربیات دست اول سازندهاش از جبهه بود؛ در فصل پایانی و شهادت قهرمان اصلی، نمایش خیمههای به آتش کشیده شده ارجاعی هنرمندانه از ماجرای کربلاست.
بیان غیرمستقیم
تعدادی از فیلمسازان به شیوهای تلویحی اشاراتی به ماجرای عاشورا و امام حسین(ع) داشتهاند. نوعی بیان غیرمستقیم که به واسطه آنکه هنرمندانه پرداخت شدند در یادها ماندهاند.
«نیاز» ساخته علیرضا داودنژاد را میتوان یکی از شاخصترین آثاری دانست که در این رده جای میگیرند. داودنژاد در تعدادی از آثارش به نوعی به ماجرای کربلا ارشاراتی داشته است.
این را حتی میشود در فیلم «نازنین» هم مشاهده کرد که در یکی از فصلهای فیلم، کاراکترها در خیابان و در کنار دستههای عزاداری مشاهده میشوند.
در فیلم «نیاز» وقتی علی به مادرش میگوید که باید در مقابل ظلم ایستاد به جملهای از امام حسین(ع) با همین مضمون اشاره میکند.
در انتها وقتی علی با جوانمردی شغلی را که به سختی به دست آورده را به رقیبش میسپرد؛ در نمایی گذار او را در حال کار در یک کارگاه علمسازی میبینیم که باز به نوعی یادآور عاشورا و امام حسین(ع) است.
ویژگی بارز این سکانس که باعث عمق و تأثیرگذاریاش شده، این است که داودنژاد هیچ تاکید اضافهای که باری از شعار را به این سکانس اضافه کند، ندارد. در واقع همین بیان غیرموکد و هنرمندانه باعث غنای بیشتر این فصل شده است.
چنان که میتوان از آن به عنوان یکی از نمونههای به یادماندنی سینمای ایران در ارجاع به فرهنگ عاشورا یاد کرد.
پرداختن به مضامین عاشورایی در دل جامعه معاصر یک نمونه به یادماندنی دیگر هم دارد که اتفاقاً نه در دل یک سکانس بلکه به سراسر اثر تسری یافته است.
کیومرث پوراحمد در فیلم «به خاطر هانیه» فیلمی با این مضمون را روایت کرد: اهالی روستای تنگک، ناخدا علو را مسئول غرق شدن عدهای از صیادان میدانند، ناخدا علو با خانوادهاش تنگک را ترک میکند و به روستای دیگری میرود.
پس از مرگ ناخدا، پسر نوجوانش، بشیرو نانآور خانواده میشود. او با یک گاری دستی باربری میکند، آن هم در حالی که خواهر کوچکش هانیه فلج است. بشیرو برای شفای هانیه نذر کرده که در شب عاشورا دمام بزند.
او با قبول همه سختیها میپذیرد که به تنگک بازگردد تا گهواره حضرت علیاصغر(ع) را برای مراسم عاشورا بیاورد، سرانجام نیز در شب عاشورا نذر خود را ادا میکند.
پوراحمد در «به خاطر هانیه» با پرداختن یک مراسم آیینی که سنت اهالی جنوب کشور در عزاداری برای امام حسین(ع) است، کوشیده تا مفهومی دینی را دل یک فیلم کودک و نوجوان بیان کند.
«به خاطر هانیه» به خصوص به واسطه پرداخت موفق سکانسهای دمام زدن بشیرو، جزو آثار موفق در این زمینه به شمار میآید.
عصر روز دهم
اما شاخصترین تجربه سینمای ایران در پرداختن به مفاهیم عاشورایی فیلم «روز واقعه» است. «روز واقعه» که براساس فیلمنامهای از بهرام بیضایی ساخته شده، ماجرای عبدالله جوان نصرانی تازه مسلمان شدهای است که در روز عروسی خود با راحله، ندایی میشنود که کسی را به یاری میخواند.
عبدالله پس از چند بار شنیدن آن صدا، منقلب شده و مجلس عروسی را ترک میکند. عبدالله به جستجوی صدا برمیآید. آن هم در حالی که برادران متعصب راحله ترک مجلس عروسی را توهینی به خود دانسته و در پیاش روان میشوند.
عبدالله در طول مسیرش با اتفاقاتی روبهرو میشود و به نشانههایی برمیخورد که نشان دهنده این است که امام حسین(ع) میدانسته او در جستجوی صدایی که به یاریاش میطلبد میرود.
عبدالله به تاخت بیابانها را طی میکند و خود را به صحرای کربلا میرساند. منتها وقتی به کربلا میرسد که عصر روز عاشورا است. جملههای انتهایی عبدالله در «روز واقعه» جزو به یادماندنیترین دیالوگهای تاریخ سینمای ایراناند. آنجا که عبدالله میگوید:«من خورشید را در خاک دیدم. من حقیقت را بر نیزه دیدم.»
فیلمنامه «روز واقعه» در اوایل دهه 60، توسط بهرام بیضایی نوشته شد. با توجه به ارزشهای این فیلمنامه و پرداخت جالب توجهاش به ماجرای عاشورا، از همان ابتدا بنا بر این بود که فیلمی به یاد ماندنی از آن ساخته شود.
«روز واقعه» تولید دشواری داشت، چنانکه یکبار توسط شهرام اسدی در سال 1368 مقابل دوربین رفت و دچار توقف شد. چند سال بعد تولید «روز واقعه» به بخش خصوصی واگذر شد و بار دیگر شهرام اسدی آن را با حضور گروهی حرفهای مقابل دوربین برد.
«روز واقعه» را میتوان فیلمی جذاب و خوشپرداخت دانست. ساخت و پرداختی حرفهای از فیلمنامهای غنی به اثری به یادماندنی در این عرصه انجامید. هر چند چنین تجربهای دیگر در سینمای ایران تکرار نشد.